در تُنگِ تَنگش با قبول ننگ برگشتم روزی که از دریای آبی رنگ برگشتم
دیگر محصولات پیشنهادی
در تُنگِ تَنگش با قبول ننگ برگشتم
روزی که از دریای آبی رنگ برگشتم
مانند آوازی حزین در بطن کوهستان
دلتنگ تا او رفتم و دلتنگ برگشتم
روزی که گفتم میروم از سادگی رفتم
طاقت نیاوردم که با نیرنگ برگشتم
بین مصاف عقل و دل، گفتم: مرا ای دوست
یک بوسه مهمان کن اگر از جنگ برگشتم
من مدعی بودم ولی از کارزار عشق
با دستِ بسته، سرشکسته، لنگ برگشتم
پیمودن این راه، بی همراه ممکن نیست
پایان بدون ذکر بسمالله ممکن نیست
زیبایی و زیباییات در عرصهی توصیف
مثل قیاس روی تو با ماه ممکن نیست
در زندگی تا میتوانم از تو میگویم
شرحت ولی در فرصتی کوتاه ممکن نیست
با آرزوی وصل میسوزیم و میسازیم
وصلی که گاهی ممکن است و گاه ممکن نیست
فیل و وزیر و اسب و رخ در آرزوی فتح
سربازیام که غفلتش از شاه ممکن نیست
گفتم سکوتم را به آهی بشکنم، دیدم
گنجاندن اندوه من در آه ممکن نیست
دیدگاه خود را بنویسید